خبر به دورترین نقطه جهان برسد
که او نخواست به من خسته بی گمان برسد
| ||
|
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره ی این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه ای خدای قادر بی همتا
یکدم ز گرد پیکر من بشکاف
بشکاف این حجاب سیاهی را
شاید درون سینه ی من بینی
این مایه ی گناه و تباهی را
تنها تو آگهی و تو میدانی
اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی
بر روح من صفای نخستین را
آه ای خدا چگونه تو را گویم
کز جسم خویش خسته و بیزارم
هرشب بر آستان جلال تو
گویی امید جسم دیگری دارم
آه ای خدا که دست توانایت
بنیان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و از دل من بستان
شوق گناه و نقش پرستی را
راضی مشو که بنده ی ناچیزی
عاصی شود به غیر تو روی آرد
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرود آرد
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره ی این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه ای خدای قادر بی همتا
فروغ فرخزاد [ سه شنبه 13 تير 1391برچسب:شعر درباره ی خدا,,,اشعار فروغ فرخزاد,شعر فروغ فرخزاد درباره ی خدا, ] [ 9:4 ] [ مریم ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |